کنایه از خورشید عالم آراست. (برهان). کنایه از آفتاب عالمتاب. (انجمن آرا) (آنندراج). خورشید. (ناظم الاطباء). کنایه از مهر و هور و کنایه از نورو روشنائی آن. چشمۀ خور. چشمۀ خاوری: اندر آن صحرا که شیران دو لشکر صف کشند و آسمان از بر همی خواند بریشان اقترب چشمۀ روشن نبیند دیده از گرد سپاه بانگ تندر نشنودگوش از غو کوس و چلب. فرخی (دیوان ص 6). روزی که ز نعل مرکبان افتد در زلزله جرم مرکب غبرا از تیره غبار، چشمۀ روشن تاریک شود چو چشم نابینا. مسعودسعد. چو ناپدید شد از چشم چشمۀ روشن دراز گشت شب دیریاز را دامن. (از انجمن آرا). رجوع به چشمۀ خاوری و چشمۀ خور شود
کنایه از خورشید عالم آراست. (برهان). کنایه از آفتاب عالمتاب. (انجمن آرا) (آنندراج). خورشید. (ناظم الاطباء). کنایه از مهر و هور و کنایه از نورو روشنائی آن. چشمۀ خور. چشمۀ خاوری: اندر آن صحرا که شیران دو لشکر صف کشند و آسمان از بر همی خواند بریشان اقترب چشمۀ روشن نبیند دیده از گرد سپاه بانگ تندر نشنودگوش از غو کوس و چلب. فرخی (دیوان ص 6). روزی که ز نعل مرکبان افتد در زلزله جرم مرکب غبرا از تیره غبار، چشمۀ روشن تاریک شود چو چشم نابینا. مسعودسعد. چو ناپدید شد از چشم چشمۀ روشن دراز گشت شب دیریاز را دامن. (از انجمن آرا). رجوع به چشمۀ خاوری و چشمۀ خور شود
هنگام نیم روز. ظهر: برگ کرنب در آب پزند و به دست بمالند و بپالایند و نیمه روزان انگبین صافی کرده بر آن نهند و به قوام آورند. (هدایهالمتعلمین از فرهنگ فارسی معین)
هنگام نیم روز. ظهر: برگ کرنب در آب پزند و به دست بمالند و بپالایند و نیمه روزان انگبین صافی کرده بر آن نهند و به قوام آورند. (هدایهالمتعلمین از فرهنگ فارسی معین)
وسط روز و آن هنگام رسیدن آفتاب است بر دایره نصف النهار ظهر: (سادس ماه ربیع الاخر اندر نیم روز روز آدینه بحکم کردگار ذوالمنن) (حافظ. 370) یا پادشاه (سلطان) نیم روز (نیمروز)، آفتاب، آفتاب
وسط روز و آن هنگام رسیدن آفتاب است بر دایره نصف النهار ظهر: (سادس ماه ربیع الاخر اندر نیم روز روز آدینه بحکم کردگار ذوالمنن) (حافظ. 370) یا پادشاه (سلطان) نیم روز (نیمروز)، آفتاب، آفتاب